به گزارش مهر ، دكتر احمد ابو محبوب در يكصد و پنجاه و يكمين نشست هفته كانون ادبيات ايران كه در روز دوشنبه چهارم ارديبهشت ماه برگزارشد ، درباره الهام و تجربه در داستان نويسي با بيان اين كه رمان بيش از هنرهاي ديگر به فلسفه نزديك است گفت: رمان بيش از هنرهاي ديگر زندگي و تحولات آن را نشان مي دهد و بشر امروز زندگي اش را به صراحت معرفي مي كند، از اينجاست كه رمان با زندگي و واقعيت ارتباط پيدا مي كند و آنچه از زندگي به دست مي آيد تجربه است.
ابومحجوب تصريح كرد : مشكل كارهنري اينجاست كه برخي هنرمندان نخست از يك گونه آگاهي فرضي به تجربه مي پردازند ، آنها در كارهنري همه مسائل عيني وذهني را تجربه مي كنند.، هنرمند مي خواهد به تجربه مجرد و انتزاعي، اكثريت و شمولي ببخشد اما اين تجربه فقط به نوعي آگاهي مجرد و انتزاعي متكي است و هنرمند ونويسنده مي خواهد به اين تجربه آگاهي فراگير و مركب ببخشد.
اين نويسنده و پژوهشگر در ادامه با اشاره به مفهوم مركب عشق يا فقر وخشونت افزود: اگر نويسنده و هنرمند نتواند از طريق تجربه مستقيم اين مفاهيم را القا كند اثرش محصول يك آگاهي به وجود آمده از تجربه نيست بلكه معلول آگاهي فرضي او است كه در هر انساني به نسبت تمامي ذهني و عيني و جبري او وجود دارد، پس مي توان گفت كه تجربه خالص و محض و مجرد در اصل وجود ندارد بلكه حاصل از حس و ادراك است و اين حس و ادراك مستقيما با جهان بيرون و هستي ارتباط دارد.
وي خاطر نشان كرد : نويسنده چيره دست و خلاق همواره بايد ببيند و بشنود و لمس كند و به گونه اي باشد كه انگار بار اول است كه مي بيند و مي شنود و لمس مي كند. ادراك و حس هنرمند ونويسنده بايد به ترتيب دائما پررنگ و تيز شود و از محو شدن نجات يابد، اين امر البته با تداعي كاملا ارتباط دارد. ادارك و حس ما در حافظه ذخيره مي شود و با تجربه و مشاهده دوباره ذهن ما با حساسيت بيشتر و تند وتيزتري به حركت در مي آيد و آن اداركات و احساسات را دوباره حاضر مي كند اين همان الهام است و بازسازي دوباره آن يعني جسم خارجي و تركيب آن همان تخيل هنري است و همين تخيل در واقع مايه و اصل آفرينش گري وخلاقيت هنري است.
ابو محجوب در ادامه با اشاره به گفته آيريس مرداك درباره رمان كه مي گويد " رمان الزاما بايد دو كار انجام دهد ؛ شناخت خود و جهان " گفت : قالب رمان بيشتر به مسائل بيرون از ذهن يعني عينيات مي پردازد و راجع به اشخاص و افراد است ، كار اصلي اشت هم اين است كه اشخاص عادي از جنس بشر را كه در جامعه زندگي مي كنند به نمايش بگذارد .
اگر داستان بازتابي از مسائل و احساسات دروني آدمي باشد باز هم از افراد و اشخاص سخن مي گويد اما به شيوه اي ذهني وخيالي به آنها مي پردازد، پس لذت از رمان لذت مرجد نيست بكله محصول حمل كردن بار تجربه بشري است.
به گزارش مهر ، در ادامه اين نشست مسلم صالحي داستان كوتاهش با نام " بلندتر از صداي ناحي " را براي حاضران خواند و داستان تصويري تند و پرشتاب از روزهاي جنگ است كه از زبان يك دختر نوجوان روايت مي شود. پس از آن لادن نيك نام منتقد ، درباره اين داستان گفت : تاثير سينماي جنگ بر اين داستان بسيار زياد است. ساختار و چيدمان داستان به شيوه تدوين سينمايي است كه اين نقطه قوت داستان در پرداخت آن است.
نيك نام گفت: تجربه اي كه نويسنده آن را محور و موضوع داستان قرار داده بسيار شخصي و ملموس است و اين نوع رواي به واقع از ذات جنگ گرفته شده است. راوي زبانش كاملا درخدمت ناخود اگاه است وتجربه دروني شده جنگ را باز مي تاباند.
محمدرضا گودرزي منتقد ديگر اين جلسه نيز با ديدگاه روايت شناسي اين داستان را بررسي كرد و ياد آور شد : كانون روايت در اين داستان عمدتا بيروني است و معمولا وقتي كه راوي اول شخص است كانون روايت دروني مي شود اما اينجا راوي جز در مواردي اندك از درونيات خود نمي گويد و بيشتر معطوف به بيرون است، اما به اين حال مي توان گفت كه راوي در اين دو نوع كانون روايت درنوسان است.
گودرزي با اشاره به زمان حال بودن روايت افزود: زمان روايت حال است و خواننده و راوي هم زمان با هم در آگاهي از حوادث پيش مي روند . اين نشست روز دوشنبه چهارم ارديبهشت در محل كانون ادبيات ايران برگزار شد .
نظر شما